جان زینب، پریشان زینب...
تو به دادم نرسی، می روم از دست ،حســین
مستغاثٌ بک اربــــــــــــــــــــاب ،که بهتر باشم
گر بنا هست ، مــــــــرا دست کسی بسپاری
بهتر آنست ، غلام علی اکـــــــــــــــــــبر باشم
من که بی دعــــوت وسرخود ،نرسیدم به حضور
من سفارش شده ی حضــرت مادر (س) باشم
مادرت داد به من درس حســـــــــین جان گفتن
مادرت یاد
به من داد ،که نـــــــــــــــــــوکر باشم
تا نفس هست مرا ،گریه کن و لطمه زنم
سر زینب به سلامت ،سر خود می شکنم...
جان زینب، پریشان زینب...
دعوتید ...
کاریکاتور یادش بخیر اون وختا | قسمت دوم
http://aseman313.ir/1392/10/22/yades-bekheir-2
مهمان رحمت خداست؛ پس منتظر حضورتان هستیم.