ناهار با طعم خون
بنام حضرت باری تعالی
در روز 2 فروردین ماه 1342 که مصادف با وفات امام جعفر صادق (ع) بود مجالس متعدد عزاداری و روضه خوانی در شهر قم برپا شد و سخنرانان مذهبی به سخنرانی و روضه خوانی پرداختند. ادامه مطلب...
قبل از مراسم من برای انجام کاری به منزل خاله ام که در حوالی مدرسه فیضیه بود رفتم، وقتی آنجا رسیدم سفره پهن بود و شوهر خاله و بچه ها و دو نفر مرد غریبه که تا بحال ندیده بودمشان مشغول صرف ناهار بودند. خاله تا مرا دید ضمن سلام و احوال پرسی مرا به ناهار دعوت کرد من هم عرض کردم که: ممنون خاله جان صرف شده، خدا خیرتان بدهد اگر امکانش هست چند لحظه ای وقتتان را بگیرم
خلاصه خاله به حیاط آمد قبل از بیان کردن کاری که داشتم از ماهیت آن دو مرد سوال کردم خاله گفت که از بستگان حاج آقا (شوهرخاله) هستند، تعجب کرده بودم این خانواده مذهبی و آنوقت دو نفر با کت و شلوار و صورت تراشیده؟ واقعا برایم عجیب بود، خلاصه با هر سختی که بود با خودم کنار آمدم و از پرس و جوی بیشتر منصرف شدم و کارم را با خاله مطرح کردم و بعد از خداحافظی، منزل خاله جان را به مقصد مدرسه فیضیه ترک کردم.
همانطور که در جریان هستید مدرسه فیضیه را به خون کشیدند و عده فراوانی به شهادت رسیدند، در اوج شلوغی ها و تیر اندازی ها چهره آن دو مرد را دیدم که اوضاع و نفرات ارتش را مدیریت میکردند، با دیدن آن دو نفر پاسخ سوالی که در حیاط منزل خاله مطرح شده بود را دریافتم.
خلاصه گذشت و ما در آن فاجعه زنده ماندیم و حدودا فکر میکنم سال 56 یا 57 بود که متوجه شدیم آن دو از فرماندهان اصلی ساواک هستند. که بعد ها خبر دادند که در جریانات و درگیری های گسترده انقلاب اسلامی توسط نیرو های انقلابی دستگیر شدند و به هلاکت رسیدند.
حجت الاسلام و المسلمین سید مختار میر عظیمی به نقل از پدر بزرگوارشان